Tuesday, November 22, 2011

کاریکاتور اجرایی

کاریکاتور اجرایی
بخندید، چرا که این تصویر خنده آور است، یک نفر لخت شده است!ا

علیا ماجده المهدی ، دختری از مصر که تصویر برهنه اش را در وب منتشر کرد تا کهنه گی فکر بسیاری از آنان را که حتی فریاد آزادی سر داده اند عریان  کند.
به راستی چه نامی درخور این کنش است؟ باید گفت که ابدا به دنبال جستن نامی عقیدتی/ایدئولوژیک یا نسبت دادن و تحمیل کردن هر موضع عرفی دیگری اعم از له و علیه این اقدام نیستم. به راستی این کنش را چه نامی درخور است؟
بیایید از جای دیگری پی بگیریم! دادستانی که بر علیه این گونه اقدامی اعلام جرم میکند، چه استدلالی جز   مر شرع - شرعی که در آن کشتن/اعدام      و     شکنجه/شلاق       روا ست -   دارد؟ 
این دادستان اگر از بابت عفت عمومی نگران است اعلام جرم اش را به نسبت به فحشا و روسپی گری و جامعه ای که افراد را اعم از مرد و زن هدایت و مجبور به روسپی گری می کند نمی کند؟
اگر نگران است که راه ثواب به طریق صواب در ارضی که کار ستاندن داد را آنجا به عهده دارد هتک نشود آیا در تمام ممالک عرب همه فسوق و افجار پاک گشته اند که اکنون عریانی ماجده مانده است و رگ برآمده ی خلق؟
جامعه ای و احزابی که از علیا ماجده اعلام برات می کنند چه؟ گو یادشان رفته باشد که هنوز گاهگه میدان التحریر را زیر پای فراخوان و اعتراض شان به نبود آزادی کبود می کنند تا از یاد "میدان" ببرند که نامش چیست و تسمیه اش را آزادی ماجده گرفته است و این واژه - آزادی- را که از همه واژگان معجم الانقلاب شان بیشتر فریاد شده ست  بیش از هر کلامی آنجا می توان شنید. 
انگار این سرنوشت این واژه است که با نامیده شدن کوچه ای و خیابانی از معنا تهی گردد و به نامی تنها از آن دست که دیگر نامها-تقلیل یابد.

کنش علیا ماجده المهدی ، کنشی نه از نوع پورنوگرافی که اتفاقا به نظر عملی به غایت ژورنالیستی بوده است. 
کاریکاتوری که هرآنچه رنگ حمیت دارد و هرآنچه بوی تعصب می دهد را به سخره می گیرد. و نشان میدکند پوشالی بودن شعارها را و سطحی بودن و ابزاری بودن نگاه مذمت کنندگانش به آزادی را! عمل این دختر مصری در نظر تفاوتی با کارتون "برهنه"   اثر مانا نیستانی -نمونه ای کاملا همسنگ و مرتبط- یا با پرفورمنس آن زن چینی که در میدان تیان آن من پکن با عریان کردن بخشی از بدن اش و نشان دادن شرت و لباس زیر اش به هرآنچه سانسور است و عناد با آزادی انسان دهان کج میکند.
و قهقهه ی کبود انسان را به آن کهنگان در می آورد. تا بخندیم به رنگ سیاه پوشیدگی و بی محل بگذریم از تناقضات مذمت کنندگانش.  این اثر چه پدیدآورنده اش و چه مخاطبانش بخواهند و چه نخواهند چه بدانند و چه ندانند، خواسته یا ناخواسته شکل نقدی تماما ژورنالیستی به خود گرفته است. نقدی در قالب یک کارتون در قالبی جدید که موج و انفجارش بسا بیشتر از هر مقاله ای بود، و حتی متقاوت از هر کاریکاتوری؛ چرا که از عریانی علیا ماجده ، تیغ برهنه ای بود که به چالش می کشید همه ی برشمرده ها را.

No comments:

Post a Comment